مقاله ها و نقد ها نیچه و حافظ توسط amirsama نوشته شده در سپتامبر 9, 2017 4 خواندن ثانیه 0 1 2,067 اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در گوگل پلاس نیچه و حافظ ️ نیچه که از میانِ بزرگانِ هنر و اندیشهیِ جهان کمتر کسي را درخورِ پاسداشت میدانست، در ستایشِ حافظ گویِ سبقت را از همهیِ شیفتگانِ او ربوده است. با توجه به مشکلپسندی و سختگیریِ شدیدِ نیچه، حافظستاییاش بسي جایِ درنگ دارد. احترامِ عمیقِ نیچه به حافظ از کجا سرچشمه میگیرد؟ نیچه شعري برایِ حافظ سروده است با عنوانِ «پرسشِ یک آبنوش». آبنوش به چه معناست؟ نیچه، شخصیّتِ نمادینِ فلسفهیِ خود یعنی زرتشت را از زبانِ انسانهایِ والاتر «آبنوشِ مادرزاد» توصیف میکند. این یعنی که زرتشت اهلِ میگساری نیست و نوشیدنیاش آب است و بس. در واقع نیچه به گفتهیِ خودش عاشقِ آب است و الکل را خوش نمیدارد. او «الکل و مسیحیّت» را دو مادّهیِ مخدّرِ خطرناکي میشناسد که اروپا را به تباهی کشاندهاند. مسیحاستیزیِ نیچه زبانزد است. کتابهایِ نیچه سراسر میدانِ جنگِ او با مسیحیّت است. او مسیحیّت را به عنوانِ هماوردِ خود برمیگزیند و با همهیِ توان به نبرد با این دشمنِ بزرگ برمیخیزد. و اکنون بیندیشید که نیچه در «الکل» چه میبیند که آن را به اندازهیِ «مسیحیّت» فسادآور میداند و برایِ آیندهیِ انسان، زیانبار! نیچه به عنوانِ یک آبنوشِ مادرزاد از حافظ ـ که دیواناش سراسر صحنهیِ میگساری است ـ میپرسد که: «تو را با شراب چه کار؟» البته نیچه در این شعر، پیش از طرحِ پرسش، پاسخِ خویش را میدهد و در اصل پرسشي از حافظ ندارد. بلکه پرسشِ او به نوعي ابرازِ شگفتي از عظمتِ حافظ است كه سرچشمهیِ مستى چرا بايد از شراب سخن بگويد! آرى، نیچه در توصیفي شكوهمندانه خواجهیِ شیراز را نه شرابخوار، که خودِ شراب ـ نه میخانهنشین، که خودِ میخانه ـ نه مست، که خودِ مستی ـ مینامد و اینگونه نشان میدهد که شرابِ حافظ همان الکلي نیست که انسانِ امروز خود را در دامِ آن افکنده است. شرابِ حافظ شرابي دیونوسوسی و سرشار از فرزانگی و آزادهجانی و معنویّت است. دیونوسوس ـ این ایزدِ اسطورهایِ یونانِ باستان ـ در فلسفهیِ نیچه نیز خدایِ شور و شراب و شادی و رویش شناخته میشود. شرابِ دیونوسوسی، نه تنها تخدیرکننده نیست، بلکه برانگیزاننده و شورآفرین و نیروبخش است. مستیِ دیونوسوسی، خلاق است، نه منفعل. نیچه در «فراسویِ نیک و بد» بیپرده دیونوسوس را خداوندگارِ خود میخوانَد. و احترامِ عمیقِ نیچه به حافظ از همین جا سرچشمه میگیرد که نیچه دنیایِ حافظ را دنیایي به تمامِ معنا دیونوسوسي میداند. نیچه سرودههایِ حافظ را کوششي پیروزمندانه در راهِ «خداسازیِ جسم» ارزیابی میکند. معنویّت بخشیدن به تن و زمین، روحانی کردنِ شرها و شورها، به رقص درآوردنِ واژهها و مفهومها، آری گفتن به زندگی از فراسویِ نیک و بد، برایِ پاسداشتِ عشق از خطر نپرهیختن، نیکبنیادتر از همه بودن و سر به بدنامی سپردن و از سرزنشِ مدعیان نهراسیدن، رقم زدنِ «سلامتِ بزرگ» با «یگانه کردن و گِردِ هم آوردنِ آنچه در انسان پارهپاره است»، به راهِ خود رفتن و سر خم نکردن در برابرِ فضیلتهایِ دروغین، بر سرنوشتِ خود سوار شدن و دلیرانه در کارزارها تاختن، آری اینها همه معجزههایيست که در شعرِ حافظ روی میدهد و تحقق مییابد؛ و شگفتا که اینها همه غایتِ آرزوها و خواستِ نیچه است و تصویري روشن از آن چیزي که او ارادهورزیِ بزرگ میداند. چه خوب است که ما همزبانِ حافظیم و چه بد اگر که همپیالهیِ این رندِ عافیتسوز نیستیم. گوته و نیچه در آن سویِ دنیا در حسرتِ همزبانیِ حافظ سوختند امّا با او همپیاله شدند. خوشا کسي که همزبان و همپیالهیِ اوست. چرخ بر هم زنم ار غیرِ مرادم گردد – من نه آنم که زبونی کشم از چرخِ فلک نویسنده و محقق حمید فقیهی به کانال تلگرام ما بپیوندید https://t.me/onlinebazbook