مقاله ها و نقد ها عشق سيرت است و جان توسط amirsama نوشته شده در سپتامبر 12, 2017 3 خواندن ثانیه 0 4 961 اشتراک گذاری در فیسبوک اشتراک گذاری در گوگل پلاس عشق سيرت است و جان انسان موجود عموما ساده لوح و ابلهى است . زيرا که هنوز بعد از گذشت هزاران سال عشق را نميفهمد , ما همه بنا به فرهنگ و جغرافيا تعاريف خاصى از عشق داريم در صورتى که اين مهم در ذات فراى تعاريف بشرى است و مفهومى غايى دارد , انسان عشق را نميبيند اين ظاهر معشوق است که لحاظ ميشود مقصود از ظاهر عملکردى سطحى است, چنانچه عشق سيرت است و جان, منهاى تمامي رويکردهايى که شخص به صورت اکتسابى از محيط و فرهنگ و خانواده در طول ساليان دريافت کرده است , شخص عاشق جان را گرو ميگذارد و تماميت خويش را صرف ميکند و هويت خويش را در گروى هويت معشوق ميداند و در اين يکى شدن به صداقت محض ميرسد گويى که همه عالم محضر اوست ( معشوق ) پس در محضر وى معصيت نميکند, اما انسان اين را نميفهمد او عشق شخص عاشق را از ضعف ها و مشکلاتش جدا نميکند, عاشق بنا به ژن هايش ميتواند خوش سيما نباشد ميتواند از چيزى بترسد, عقده هايى داشته باشد و يا نيازهايى بيرونى, ميتواند گاهى در قبال غرايزش سر فرود آورد و… اما هنوز عاشق است. اينجا به زعم من مفهوم تن و جان همان است که حضرت مولانا ميفرمايد … اين دو دو اصل جداست و معشوق حقيقى اين را درک ميکند زيرا با خويش نيز به اين صداقت رسيده است او شريکش را نفس ميکشد و زيست ميکند, و آنچنانکه زخم هاى خودش را چندش آور نميبيند در مقابل زخم هاى يار نيز اينچنين است. افسوس که بشر فقط ظاهر را ميبيند و ميطلبد !!! سپهراحمدزاده به کانال تلگرام ما بپیوندید https://t.me/onlinebazbook